خاطرات امیرعلی

بدون عنوان

برای بابا روز خوبی نبود چون بادوفرشته های من خداحافظی کرد تنها کسی که دیدشون باباشون بود وتنها کسی که به ... سپردشون هم باباشون بود فرشته های من به اسمان رفتند.............
27 ارديبهشت 1390

دعوا درشکم

دیشب قل اول با قل دوم دعوا می کرد بعد قل دوم با قل سوم این یکی خیلی زور میگه فکر کنم بدنیا هم که بیان این میخواد زور بگه خلاصه اینکه نذاشتند که مامان بخوابه
14 ارديبهشت 1390