خاطرات امیرعلی

بدون عنوان

1390/4/6 16:43
نویسنده : فاطیما
202 بازدید
اشتراک گذاری

الان که دارم این خاطره هارو مینویسم چند روزی است که از nicub میلاد مرخص شدیم روزهای اخری که اونجا بودیم خودم تمام وعده های شیر رو می دادم و نیازی به پرستار نداشتم ازاین بابت خیلی خوشحال بودم اونجا دیگه همه رو می شناختم ،به تو هم می گفتند پیر nicu

چون 23 روز در قسمت aبودی و20 روز هم در قسمت b

پریشب مجبورشدم ببرمت بیمارستان بهرامی دیروز مرخص شدی

همه روزهای سخت بیمارستان با امید به خدا وتوسل به ائمه پشت سر رفت

هنوزهم نگاه هم روبه اسمان هست

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ماهان
8 تیر 90 17:07
الهی به حق این شبای عزیز دیگه هیچ وقت پات به بیمارستان باز نشه نی نی نازتون و ببوسین
مامان و بابای محمد
8 تیر 90 22:05
سلام امیدوارم که به حق این شب عزیز، شب مبعث حضرت محمد(ص) هیچ پدر و مادر مخصوصاً شما هیچوقت رنگ بیمارستان رو نبینند. با آرزوی سلامتی برای تمام نی نی های ناز که زندگیمون مال اوناست
عسل. مامان ابوالفضل
9 تیر 90 12:15
سلام عزیزم قدم نو رسیده مبارک. دیگه قسمت نبوده خوب اون دوتا بمونن. خدارو صد هزار مرتبه شکر که یکی مونده . باور کن یکی بزرگ کردنش خیلی راحت تره.اگه اون دوتای دیگه هم بودن زودی از پا در میومدی منم قبل پسرم یه دوقلو به آسمون فرستادم میدونم حالت چیه ولی با نی نی کوشولوی خوشگلت سرگرم شو . همیشه سالم باشه به خدا میسپارمش.بای
مامان ماهان عشق ماشین
19 تیر 90 8:30
الهی خدا برات سالم و شاد حفظش کنه.آمین.
mahshid
9 مرداد 90 18:09
خدا رو شکر که حال نینی نازت خوب شد عزیزم مراقب خودتو نی نی کوچولو باش ان شا ا... خیلی زود تپل مپل میشه
pargol
25 مرداد 90 14:15
سلام ممول جون درکت میکنم و امیدوارم خدا بهت صبر بده منم دوقلو داشتم زایمان زودرس کردم و یکیش رو از دست دادم اون یکی هم 19 روز توی بیمارستان بستری بود میفهمم داره چی بهت میگذره ولی خدارو شکر که امیرعلی رو داری ایشالله زنده باشه، دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن