خاطرات امیرعلی

بدون عنوان

1390/3/14 21:11
نویسنده : فاطیما
210 بازدید
اشتراک گذاری

بعداز 23 روز ازبیمارستان پنج شنبه امدیم خونه ، همه خوشحال بودند ولی با چند قطره شیر که خوردی نفست تنگ میشد منم دیدم بهتره برگردیم بیمارستان نمی دونستم که دوباره با 1 سی سی شیر شروع می کنند و سرم بهت می زنند ودستات سوراخ می کنند

فنچ مامان این بار دیگه باید قشنگ یاد بگیری که شیر بخوری

یا حق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ماهان
18 خرداد 90 10:04
سلام خوبییییییییییییییییییییی الهی بمیرم برات خیلی سخته میدونم ولی راضی باش به رضای خداوند راستی اسم فنچ مامان چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خاله فیفی
19 خرداد 90 16:32
ایشالا امیر علی خاله زود زود تپل میشه و میاد خونه . امیدت به خدا باشه .
mahshid
22 خرداد 90 4:47
عزیزم نگران نباش همه چی حل میشه خدا بزرگ و بخشنده ست ان شا الله کوچولوت خیلی زود خوب بشه
مامان ماهان
31 خرداد 90 20:08
سلام خوبیییییییییییییی کوچولو خوبههههههههههه
مامان عاطفه
10 اردیبهشت 91 12:57
عزیزم من تمام روزای سخت تو رو گذروندم . باور کن وقتی داشتم میخوندم نا خود آگاه زدم زیر گریه . آخه یاد خودمون افتادم . من شهریور 88 یه پسرم رو بعد از زایمان از دست دارم مرداد سال 90 دوباره بچه دار شدم پسرم هم 6 روز توی nicu بیمارستان چمران بستری بود . تمام حال و روزت رو درک میکنم ولی الان فقط خدا به خاطر وجود گلم شکر میکنم . تو هم همین کار رو بکن